دلدادگی
نوشته شده توسط مريم يوسفي در 27 مرداد 1397 در بدون موضوع
حاجتم ، اشک نیازم ، ای فراز ندبه ام
آخر این فقدان تو آتش گداز سینه ام
پر شده از لاف عشق ، این شرط نیست
پس چرا هل ناصرش را مرد نیست
یار گوید شور را با بصیرت بایدش
این همه دلدادگی اما درایت بایدش
کو کجا آن کاروان دل کجاست
در پی دلدار گشتن کار ماست
من چه غافل گشته ام از مهر تو
رفته است عمری اما بی خیال از یاد تو
آه از این نامه ی اعمال من
می شود آیا سفید این روی من
هر چه هستم آمدم درگاه تو
وصل گردم من به عشق ناب تو
فرم در حال بارگذاری ...